نازنین فاطمهنازنین فاطمه، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

فرشته ای از بهشت

ناراحت نکن

به خودم قول دادم هیچگاه دعوایت نکنم. اما یه چیز را باید بدانی. اگر مامان رو ناراحت کنی ازت دلخور میشم. تو می آیی و روزی می روی اما مامان آمده که دیگر نرود. مواظب خودت باش و مامان رو ناراحت نکن.
12 مرداد 1390

برای کسی که هنوز نیست

  چند روزی است همه چیز در زندگی ما تغییر کرده. از  وقتی که حرف تو پیش آمد. تو آشناترین کسی هستی که هنوز چیزی ازت نمی دانم. حتی نمی دانم دختری یا پسر فقط می دانم بسیار عجیبی چون درونم را متحول کرده ای.     برای کسی که هنوز نیست چند روزی است همه چیز در زندگی ما تغییر کرده. از  وقتی که حرف تو پیش آمد. تو آشناترین کسی هستی که هنوز چیزی ازت نمی دانم. حتی نمی دانم دختری یا پسر فقط می دانم بسیار عجیبی چون درونم را متحول کرده ای. اول قرار نبود کنار بیایم. تصمیم داشتم  یک سال به دنیا آمدنت را به تاخیر بیندازم اما همه بهانه هایم برای پدرت مسخره بود. او می گفت دلایل تو از یک جنسه و اینکه من تو رو به شکل ...
11 مرداد 1390

میان تو و ما فاصله ای نیست

   خودم هم باورم نمیشه ،طبق مطالعات و برنامه ریزی ما شاید فقط دو شب مونده باشه به اینکه تو به وجود بیای. یعنی اولین نشانه حضورت تو این دنیا شکل بگیره. میان تو و ما فاصله ای نیست خودم هم باورم نمیشه ،طبق مطالعات و برنامه ریزی ما شاید فقط دو شب مونده باشه به اینکه تو به وجود بیای. یعنی اولین نشانه حضورت تو این دنیا شکل بگیره. بعد از اینکه تصمیم گرفتم تو رو به خونه دلم راه بدم رفتم دکتر. مطب خانم قائم مقامی( دکتری که خودم هم پیش اون به دنیا اومدم) برای اولین بار در عمرم بسیار خلوت بود و من نوبتم شد. بعد از معاینه یک سری قرص داد تا تو به تکامل اعصاب تو در حالت جنین کمک کنه. من هر روز به خاطر سیستم عصبی تو قرص اسید فولیک می ...
11 مرداد 1390

دو شب مانده تا نور

شعری برای تو . . .   بالاخره موفق شدی   وسوسه ام کردی  واسطه ای شوم برای خدا برای آنکه کشتزارت شوم در شب ماهی که از نور است و نمی دانی من این روزها چقدر به خدا نزدیک ترم و چقدر بیشتر یقین پیدا کردم که خدایی هست هرچه به  آن شب نزدیک می شوم گویی به او نزدیک تر م به ساخت و ساز خلقتی که قرار است در همین اتاق خواب بنفش ما شکل بگیرد کاش لحظه ای  زن بودن را تجربه می کردی دوست داری از همه پلیدی ها پاک شوی تا فرزندت  زشتی هیچ پلشتی  را نبیند چند  روز و دیگر شاید چند ساعت بیشتر نمانده تا با هم درگیر شویم من با  ...
11 مرداد 1390

معجزه بانویی که پیامبر شد

باورم نمی شود کودکیم چه زود پر کشید تمام شد قصه پریا بازی  گرگم به هوا باورم نمی شود کودکیم چه زود پر کشید تمام شد قصه پریا بازی  گرگم به هوا حتی نفهمیدم کی بانویی شدم که اکنون در آستانه مادر شدن ایستاده ام شاید فردا روز دیگری باشد برای من خدایا چه مرگم شده که اینقدر اشک می ریزم فکر می کنم از غم دوری تو بود روزهایی که از یاد برده بودمت اما  تو فراموشم نکردی هنوز در خاطرت بودم که انتخابم کردی همچون پیامبری که به او وحی می کنی می دانم هر زنی  را تو انتخاب می کنی فرمان می دهی  همچون حوا  همچون مریم دستم به کاری نمی رود دستپاچه ام دستپاچه از انجام فرمان تو در این ...
11 مرداد 1390